مدتی ست به طرز عجیبی حس غمش را دریافت می‌کنم. به محض شنیدن صدا یا دیدن تصویرش این غم را با بند بند وجودم نفس می‌کشم. بدونِ اینکه در این مدت ببینمش، بدون اینکه هم‌کلامش شده باشم و بدونِ خیلی چیزهای دیگر. اما این غم مرا زجر می‌دهد. آن‌قدر که لحظات آرام قبل از خوابم با دقیقه‌ای فکر کردن به او، غرقِ اشک می‌شود و تعجب می‌کنم! تعجب می‌کنم که چطور می‌توانم برای تنهایی یک نفر دیگر اینطور اشک بریزم و قلبم اینطور آب شود. میان همین خطوط خواب‌هایی را که بارها و بارها از او که غم داشته آبش می‌کرده دیده‌ام، به یاد می‌آورم. حتی شک می‌کنم که او یادآور خود من است و آیا من دارم برای خودم گریه می‌کنم؟
از من برای تو کاری برنمی‌آید. هیچوقت و هرگز. در هیچ حد و اندازه و مقیاسی. من در غمت ذوب می‌شوم و هیچ‌وقت توانش را ندارم که از نزدیک در چشم‌هایت نگاه کنم و می‌دانم هیچ‌وقت هیچ‌کس نمی‌فهمد به تو میان این همه درخشش چه می‌گذرد. همان‌طور که تو هیچ‌گاه نخواهی فهمید در دنیا کسی هست که برای غصه‌هایت می‌میرد.

+ فهمیدنش هم حال هیچ کداممان را بهتر نمی‌کند.
+ به تو به خاطر این همه توجه و نگرانی‌ای که نسبت بهت دارم، حسادت می‌کنم
+ فقط خودم می‌فهمم که این، یک عاشقانه نیست.




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مجله اینترنتی حنانه بزرگترین مرکز آموزش وردپرس و پرورش قرقاول این منم پلی آلومینیوم کلراید مجله‌ی گردشگری کامبيز ابراهيمي مرکز خرید دام زنده در تهران فیلم پنج نود32 یوزرنیم و پسورد نود 32 جدیدترین آپدیت روزانه نود32 یوزرنیم پسورد جدید nod32 username password